نوشتههای بلاگ
…………… به اهلِ غار بگو یار غار از اینجا رفت
به اهل غار بگو یارِ غار از اینجا رفت به رودخانه بگو آبروی دریا رفت تمامِ شب به دلِ آسمانِ عشق رواست تو ای ستاره بسوزی که ماهِ زیبا رفت ز داغِ ما دلِ هفت آسمان کبود شده است چگونه …
……………….که هر کجا بروی عشق از تو ناچار است
تنی که نقشِ نگارینِ فرشِ افشار است فقط برای تماشا و روی دیوار است ! گره به کار سلیمان فتاده است آری که هدهد آمد و قالی هنوز بر دار است مگر به سعدی شیراز می رسد نَسَبَت که هر …
………کشتند یارانِ موافق بیم را در من
کشتند یاران موافق بیم را در من هرگز نمی بیند فلک تعظیم را در من بر دارِ گردن این سر از ما نیست از عشق است با چشمِ خود بنگر سرِ تقدیم را در من نیمی ز خلقت آب ونیمی …
………. لبت به نامِ کسی بود و دل به کامِ کسی
لبت به نامِ کسی بود و دل به کامِ کسی چه خوش حلالِ کسی را کنی حرامِ کسی ! که مادیان و یراق آشنای ماست ولی سوار کیست که پا کرده در لگامِ کسی ؟ دهان دهان خبرت را به …
غزل…این غزالِ هرجایی
لبت دو پارۀ یک جملۀ معمّایی است روایتی که پر از بوسه های معنایی است روایتِ دو انار است روی شاخۀ بِه ولی یکی عسلی دیگری مربّایی است ! کنار قامتِ مست تو چون من آینه نیز حریص کشف زوایای …
…. به پهلوانِ غریبی که جز شکست نخورده
به استکان عرق کرده ای که مست نخورده به رختخواب به هم خورده ای که دست نخورده هنوز شور جوانی به سینه داری و پشتت به پشتِ خنجرِ این روزگارِ پست نخورده ! دهان پاک تو زان رو که هیچ …