…………………………شب
کف به لب آورده خشمگین و غضبناک وان نفس تیره را به خاک فرو داد پس به من ِ خیره، خیره کرد نگاهی… وان دو ابَر شاخش از ستاره مرصع ماه چو خر مهره ای به گردنش آویز عربده ای جست در حریم سیاهی آه! …
……………………چی چست!
در اندوه دریاچه “چی چست” … که پشت زورق ایام در غم تو شکست! : بگو به چشمه ی خشکیده ی جهان “چی چست”! بگو به آب قسم میخورم_به آن چه که نیست_ بگو به عشق قسم میخورم_به آن چه که هست_ به گاهواره ی …
…………………………..دریغ!!!
گروهبان یکم مهدی زبردست اهل تربت حیدریه سرباز وظیفه مسعود معصومی اهل رشتـخوار سرباز وظیفه حمید لزگی اهل مشهد سرباز وظیفه محمد صادق نژاد اهل قوچان سرباز وظیفه محمد قرایی اهل مشهد سرباز وظیفه امید یارادال اهل مشهد سرباز وظیفه امین آبراش اهل سبزوار سرباز …
………………………همان پرنده که بسیار میتواند زیست!
به نام آن که در این “کار” می تواند زیست به شهر هفتم عطار می تواند زیست به نام قصه ی ما _آن که خواجه می فرمود همیشه بر سر بازار می تواند زیست_ مجال بین دو بوسه است زندگانی و عشق در این دقایق …
…………………………….. می رود چه کند؟
تو در میانه ی اغیار می روی چه کنی ؟ غم تو در دل اغیار می رود چه کند ؟ غرض نمودن امر قبیح مداحی است وگرنه شعر به دربار می رود چه کند ؟! …