و اما این روزها…
نمی دانم این روز ها چه دردی هست در ذهن که مدام با خود تکرار می کند این دو بیت اخوان ثالث را : حزب “ایران نوین” و “حزب مردم” نامِشان! پس نیازی هم به سوم حزب و چارم نیست، هست؟! حزب مردم نیست …
خدایا….!
بزن زخمه بر گوشه ی گوشه گیران خدایا! بریزان بساط بلندان و زیران خدایا! منم! آخرین ناتنی بنده ی ناسپاست مرا با همین انزوایم بمیران خدایا! منی را که عمری اسیرم اسیرِ رهایی بکوبان به سمضربه ی این امیران خدایا! همه رحمتت قسمت روبهانِ قبیحت! …
این بار هم…
این بار هم ستاره پرستیدند جای خدا مناره پرستیدند وقتی که حرف تازه ، غریب افتاد تشبیه و استعاره پرستیدند موسی بیا که گاو پرستانت گوساله را دوباره پرستیدند تنها به یک نگاه … رها کردند تنها به یک اشاره…پرستیدند هستند اندکی که تو را …
آشیان…
هنوز مانده به وادی هفتخوان برسی هنوز مانده به پایان داستان برسی هلا! برادر هر جایی ام ! نسیم سحر!_ _که مانده تا که چنان شاعرت به جان برسی_ _سلام من به عقابان بی قفس برسان اگر به شهر بعید پرندگان برسی درود! ای نِیِ …
سیمین بانو…
عکس را هشت سال پیش، گرفته اند… سیمین بهبهانی در ابتدای این کتاب برایم نوشت: “برای امیرحسین الهیاری که شعرش بسیار پر محتوا و زیباست و غزل نو را آبرو میبخشد!!!” خوشحالم کرد…! همین! و یادم داد که به کوچکتر ها و کمترین ها هم …
اردیبهشت غمگین من…ناگفته هایی از تشییع حسین منزوی
اردیبهشت غمگین من… از تو پنهان نیست…این وسواس غریبی که نمی دانم از کجا…. از کی…. در من سیلان پیدا کرده که نمیدانم شایدزودتر به سراغم آمده از وقتی که بایدو….. به هر حال باید مراقب باشم و باید همه چیز را “جمع” کنم! نمیدانم …
محض دلخوشی ما…
هر روز “محض دلخوشی ما” سه شنبه است امروز هم _ببخشید آقا !_ سه شنبه است؟ هر روز ، روزگار تو تعطیل می شود در اصل ، جمعه واقعا آیا سه شنبه است؟ ما کی به چارشنبه ی موعود میرسیم وقتی تمام هفته در اینجا سه شنبه …
از خواب گران خیز الا کوچک جنگل…
استقبال غزلی از سعید بیابانکی: بر جاده عمودند وتر های زیادی “یعنی ره عشق است و خطر های زیادی”! تاریخ نهاده است کلاهی به سر من وانگه به کلاهم زده پرهای زیادی ای مام وطن! از پسرت روی مپوشان مادر! پسرت داشت پدرهای زیادی! …
گریه کنم…
تو “شانه” باشی و من بی قرار گریه کنم تو “سینه” باشی و من داغدار گریه کنم گرفته باشم و بگشایی ام به لبخندی گرفته باشی و من زار زار گریه کنم که شاعری کنمت سوگوار و در غزلم دو بار نام تو باشد دو …