غزل شماره دویست و بیست و سه
کدام را بپذیرم ؟ دو چشم گریانت ؟
زبانِ شعله ورت یا لبانِ بریانت ؟!
پری تو هستی و من با هزار حیله گری
برون کشیده ام از قصّۀ های پریانت !
تو خود به اوج جنون می بری مرا ، کافی است _
_ شرابِ وسوسه جاری شود به شریانت
که مادیانی و توفان کنی چو بگذاری
به شور عشوه گری سر به دوشِ نریانت !
شناس چشمۀ نوشی که چشم ما هرگز
ندیده تشنه در این دشت های عریانت
به پیچ و تابم اگر می بری تو آن رودی
که رو به ساحلِ آرامش است جَریانت
پری خوانی_قطره