کوچه های ولنجک…

برای مریم

 

چرا پس من انقد دلم روشنه؟

چرا حالم انقد به یادت خوشه؟

چرا فال حافظ یه جوری میاد

که انگار قراره یه چیزی بشه؟؟

 

نپرسیدی اما خرابم عزیز!

خرابم عزیزم ….همین کافیه…

ردیفم کن ای عطر بارون عصر

ردیفم کن ای بهترین قافیه

 

تو گفتی : “چنارای پاییزیَم

شبیه تو بی همدم و بی کسن”

ولی کوچه های ولنجک همه

به تنهایی دست من میرسن

 

تو از من کلافه  من از تو صبور

تو از من بریده  من از تو خراب

یه جایی به دستای هم میرسیم

توی کوچه های ولنجک…تو خواب!

امیرحسین الهیاری

بهمن ۹۱

 

منتشر شد…

 

دو کتاب همزمان  منتشر شد که شامل چهل نامه و بیست جمله ی کوتاه عاشقانه اند.

تنها این را برای تو نوشته ام مریم!

و

چشم های قهوه ای تو

ناشر : روشن مهر

 

این نکته بر گو با شهریاران…!

یادش به خیر باد آن روزگاران

چشم حریفان، گیسوی یاران

سیر گلستان خوش باشد اما

دایم    نماند گل در بهاران

عالم فراوان بر سینه دارد

داغ  غریبان، سوگ سواران

گویی حریفان بیهوده گفتیم

با   عندلیبان راز هزاران

قند و نباتت، آب حیاتت

صورت  نهان کن از روزه داران

بازار رندان آشفتنی  نیست

این نکته برگو با شهریاران!

 

*غزل به سفارش دوست گرامی و هنرمند ارزنده، سیامک آقایی  سروده شده است

** وزن مصرع اول کمی میلنگد که به تناسب ملودی تصنیف است

 

پسته…!

می آمد  عید  همچو مردی  خسته

می خواند به گوش جان من آهسته:

“بر باعث و بانی گرانی  لعنت !

لعنت به برنج، مرغ ، روغن، پسته “!