ای جنبشت به قاعده ، ای چرخشت به گاه
ای از بهارِ باغِ تنت ما فقط نگاه
دیگر بپوش پنجره را پرده دار عشق !
ما را شبی خوش آمده بدرود ای پگاه !
یک لحظه سر به سینۀ پیراهنت ببر
بگذار تا منیژه به بیژن کُنَد نگاه
تا بیشۀ شبانه نمی خوانیَم اگر
تا دشت های وسوسه می رانیم که گاه
شور است گرچه کوک جهان هم چنان بخوان
بیگاه نیست آن چه تو می خوانی از سه گاه