از خواب گران خیز الا کوچک جنگل…

استقبال غزلی از سعید بیابانکی:

 

بر جاده عمودند وتر های زیادی

“یعنی ره عشق است و خطر های زیادی”!

تاریخ نهاده است کلاهی به سر من

وانگه به کلاهم زده پرهای زیادی

ای مام وطن! از پسرت روی مپوشان

مادر! پسرت داشت پدرهای زیادی!

دنیا سپر انداخته در پیش تو ، زاین رو

“افتاده در این راه سپرهای زیادی”

یکبار دگر توسعه و مهر و عدالت

اخبار وطن داشت خبرهای زیادی:

تا خرخره چون دانه فرو رفتن در گِل

با شوقِ نشستن به ثمرهای زیادی

اخبارِ…به سرتاسر روح بشریت

اخبارِ…نهادیم اثرهای زیادی

در جاده تبدیل انرژی چو انیشتین

از “ماده” رسیدیم به نر های زیادی

دیروز گرفتند اگر روغن ما را

دیشب کره دادند به کر های زیادی

تکرار برون از حد این آمد و شد ها

آورده فشاری به کمر های زیادی

خیر است در این قائله ی بی سر و بی ته

گرم است در این قائله سر های زیادی

گفتند که یارانه ی تو چیز خرابی است

یاران همه خوردند شکرهای زیادی!

یاران موافق همه از دست تو خیام!!

من ماندم و اما و اگر های زیادی

یک حرف فقط مانده بگویم؟…که …بگویم؟؟

آراسته بودم به هنر های زیادی

من شاکی ام ای دوست که با این همه پالان

پالان نرسیده است به خر های زیادی

ما با شکم خالی و با همت عالی

همپای تو کردیم سفر های زیادی!

هر گه! که نشستند لب ساحل این رود

از آب گرفتند گهر های زیادی

کاکل زریانت همه از دولت کاکل

یکباره رسیدند به زر های زیادی

خب! ما خودمان هر چه که دادیم ضرر بود

ایشان که نکردند ضرر های زیادی

“تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود”

پس  پرده نمانده است به درهای زیادی

یک عمر ولی حسرت بی واسطه خوردند

در آینه ها پیر پسر های زیادی

از خواب گران خیز الا کوچک جنگل!

بر ریشه نشسته است تبرهای زیادی…

 

3 دیدگاه دربارهٔ «از خواب گران خیز الا کوچک جنگل…»

  1. سلام ضمن تبریک برای انتشار کتاب های جدیدتان که در نوع خود بکر بودند و خواندنی که عشق را اینبار با چشمان قهوه ای کشیدید و نامش را مریم نهادید
    آفرین بر احساست که بی نظیر است
    استقبالتان را نیز خواندم یک اثر فاخر با چاشنی طنز و نقد سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.