این بار هم…

این بار هم  ستاره  پرستیدند

جای  خدا  مناره پرستیدند
وقتی که حرف تازه ، غریب افتاد

تشبیه و استعاره پرستیدند
موسی بیا که گاو پرستانت

گوساله را دوباره پرستیدند
تنها به یک نگاه … رها کردند

تنها به یک اشاره…پرستیدند
هستند اندکی که تو را جای_

_مردانِ مردواره! پرستیدند

 

مردان عاشقی که خداشان را

با کفش های پاره پرستیدند

 

از کتاب “عقاب قله یوشان”
چاپ اول ۱۳۸۴ و چاپ دوم ۱۳۹۱

5 دیدگاه دربارهٔ «این بار هم…»

  1. درود حضرت استاد
    این شعرتون رو بارها خونده بودم
    بسیار زیبا و لذت بخش
    راستی جناب دکتر کتابتون به دستم نرسید
    خواستم بدونم ایمیلم بهتون رسید یا نه؟
    بسیار مشتاق منتظرش بودم
    با سپاس

  2. درود بر شما
    بنده براتون فرستادم اما گویا چون فقط برای من کد پستی فرستاده بودید و آدرسی در کار نبود احتمالا همین امر باعث اخلال شده
    لطفا دوباره آدرس و کد پستی تون رو برام بذارید

  3. در راهی که میروی اگر ایمان نداشته باشی ،شک بی ایمانان به تو از مسیر منحرفت خواهد کرد…

    گاهی در راهی که میروی حسودان برانگیخته خواهند شد تا ترفندی برای توقفت بریزند چون مدام رفتن تو انها را در جای خود دفن خواهد کرد!

    پس دل قوی دار که مسافران راه روشنایی، تاریکی سر راه را به درنگی به نور معرفت وعظمت خویش باطل خواهند نمود!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.