متفکرینی چون صادق هدایت ، به صورت مستقل به تشریح و تفسیر “فرهنگ عامیانه مردم” می پردازند و بدین سان پایه های فولکلورپژوهی گذاشته
می شود. اگرچه صادق هدایت به عنوان یک اندیشمند و گاه نویسنده ، خود به انکار و تردید در فرهنگ عامیانه و سنت ها بنگرد و آن شاکلۀ عظیم وارجمند را نه از منظر هنری و احساسی که تنها از دریچۀ عقلی ببیند و نتواند یک مرز منطقی میان این دو برقرار کند و به نقد چیزی برخیزد که ماهیت و موجودیتش در ذات خود نقد ناشدنی است ، اما به هر روی نتیجۀ کارش حداقل به عنوان یک آغازگر با ارزش است.
بخشی از مقدمه ی “سلام بر حیدربابا”