لبت دو پارۀ یک جملۀ معمّایی است
روایتی که پر از بوسه های معنایی است
روایتِ دو انار است روی شاخۀ بِه
ولی یکی عسلی دیگری مربّایی است !
کنار قامتِ مست تو چون من آینه نیز
حریص کشف زوایای ذوق و زیبایی است
قدم به فرق فلک نِه عروسِ نخلستان !
که فرق تا قدمت گیسوان خُرمایی است
کنار شعبدۀ عشوه های مریمی ات
چه جای جلوۀ نیلوفران بودایی است ؟!
به خاطر گل و ریحان ز خویشتن برود
به بوستان نرود جز دلی که سودایی است
به من به وسوسه خواهی رسید و خواهد زد
به چشمه های زمستان تنی که گرمایی است
کنون به غیرِ تو و من که عشق را سَنَدیم
چه بر دهان غزل این غزال هرجایی است ؟!