غزل…این غزالِ هرجایی

لبت دو پارۀ یک جملۀ معمّایی است
روایتی که پر از بوسه های معنایی است
روایتِ دو انار است روی شاخۀ بِه
ولی یکی عسلی دیگری مربّایی است !
کنار قامتِ مست تو چون من آینه نیز
حریص کشف زوایای ذوق و زیبایی است
قدم به فرق فلک نِه عروسِ نخلستان !
که فرق تا قدمت گیسوان خُرمایی است
کنار شعبدۀ عشوه های مریمی ات
چه جای جلوۀ نیلوفران بودایی است ؟!
به خاطر گل و ریحان ز خویشتن برود
به بوستان نرود جز دلی که سودایی است
به من به وسوسه خواهی رسید و خواهد زد
به چشمه های زمستان تنی که گرمایی است
کنون به غیرِ تو و من که عشق را سَنَدیم
چه بر دهان غزل این غزال هرجایی است ؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.