_شعرِ ادونیس ، در یک دگردیسی دایم قرار دارد و مدام در حالِ بار گرفتن و پیچیده شدن است. ببینید او به عنوان یک شاعرِ پیشرو هرگز به نفی و انکارِ گذشته و گذشتگان و میراثِ لا اقل زبانیِ ایشان بر نخواسته بلکه تجربیات و دست آورد های آن ها را در جهتِ شکستن مرزهای زبان و آفرینش و تعریفِ حدودی تازه برای شعر به کار گرفته است. حدودی که خود ، نخستین شکننده ی آن هاست. کارِ ادونیس، انکارِ حدودِ شعر است ، انکاری منطقی و مبتنی بر تجربه. البته هر چه درباره ی او میگویم ، در ذهنم مثالی از خودِ او دارم برای نقض و ردّ ! و این هم از ویژگی های ادونیس است!. بعد هم این که شعرِ مدرن ، جز در جامعه ی مدرن امکان پیدایش ندارد. امثالِ ادونیس ، شعریّتِ خود را تا حدود زیادی به فرآیندِ هجرت های اجباری مدیون اند. البته که هجرت به تنهایی برای دستیابی به “شعر” کافی نیست و نمونه اش شاعرانِ “جریانِ شعر مهجر” مثل جبران خلیل جبران که در شعریّتِ نوشته های او تردید بسیار دارم . به هر روی تحزّب و چندگانگی های سیاسی و حضور پر رونق و فعال تشکل های ناهمسو در سوریه بیش از ایران بوده _ منظورم در زمانِ ظهورِ ادونیس و شاملو و… است_. ما خیلی وقت ها در شعرمان ادای مدرنیسم را در آورده ایم و می آوریم و قبلاً گویا موفق تر بوده ایم. شعر ما امروز آن حداقل های سواد و دانش و شعور را هم در ذهن و در زبان ندارد. _ احمدرضا احمدی را مستثنی میکنم و میگذرم_. _ منظورم شعری است که داعیه ی مدرنیسم دارد و حسابِ شعری که به طرز قدما سروده میشود سواست_. #روزنامه_آسمان_آبی
……….. “آفرین عشق” ، آلبوم موسیقی ، اشعار من و صدای احمد اسماعیلی
……………………………. الکتاب ، گذشته مکان اکنون
اصل نخستین در بحث پیرامون شعر بودن یا نبودن یک متن، ادبّیت آن است. امروزه ظهور استعدادهای اندک و حضور کسانی که هویت گمشدۀ خود را در شاعر بودن جستجو می کنند باعث شده فضایی در شعر و به عنوان شعر آفریده شود که ماهیتش با اصل “شعر” در تناقض است. لذا به اعتقاد بنده پیش از هر گونه داوری ، باید ابتدا در برابر متنی که پیش روست ایستاد و از خود پرسید : این متن آیا به راستی شعر است؟