…و این دل هیچگاه از جذبه جادویی تو تهی مباد!!!!
یک چشم به” زیور” داری و یک چشم به” مارال “، دل به” گل محمد” میدهی و پشت میکنی به خنجر” بابقلی بندار”…. بعد در را میکوبند!!! منتظر “سامون” هستی…”سامونِ بدخشِ کلخچان”
اما در را که وا میکنی” خلیفه چالنگ” با نیش باز پشت در ایستاده که : رد شو کنار …!!!!
این عکس در سال ۱۳۸۴ بادست لرزان ایرج زبردست گرفته شد از بنده در جوار حضرت محمود دولت آبادی…