……….. غزلی از کتاب پری خوانی تقدیم به بانو فاطمه زهرا (س)

غزل شماره سیصد و سی و سه

ربیعِ اوّل و ثانی تو ای هماره ربیع
شکوه فصلِ گُلت را همه فصول ، مطیع
دلیل خلقت افلاک را ، دلیلِ نشاط
اَلا تو دختر معراج ، ای شفیقِ شفیع
گلاب آن گُل سر بر کشیده از تاریخ
قَرار و رفعتِ احوال آن رسولِ رفیع
تویی که همسرِ تفسیرِ انشراح مبین
تویی که لیلی مجنون سینه های وسیع
اَلا تو امّ بلا ، امّ سید الشهدا
صدیقه الشهدا ، مادرِ مقام منیع
همان کسی که ز میزان کربلا دادند
مقامِ نامِ بشر را به نامِ او ترفیع
چه فتنه ها که عرب با تبارِ عشقِ تو کرد
حکایتِ غمِ حیدر حکایتی است فجیع
مرا ز روز سریع الحساب بر تو دخیل
که در کفِ تو سَبُک می شود حساب ، سریع
بر آن سرم که مرا بادِ غم نخواهد برد
چنین که خاکم و خود را سپرده ام به بقیع

پری خوانی_قطره

………………. غزلی دیگر از کتاب پری خوانی

غزل شماره دویست و هفتاد و چهار

زن می رسد با حوله ای از عشق بر شانه
بر ماسه ها گویی صدف پوشیده دردانه
ای زن چه توفان با تنت داری که در پایت
از جای بر می خیزد این دریای دیوانه ؟
دانای این کار است و می داند چه خواهد کرد
با ما بِدین رهپوییِ آرام و سلّانه
در حیرتم دیگر ز جانِ ما چه می خواهند
در ساحلِ دورِ خزر بُت های فرغانه
فرهاد و من افسانه های باقیِ عشقیم
جز عشق مَردُم از چه می سازند افسانه ؟
نارنج زارش را طمع بیش از تماشا نیست
مستیم و دیوانه که ما را می برد خانه ؟
شاعر ! خرابی باز و آسان تر توانی کرد
با این خرابی ماه را دعوت به ویرانه
بانوی دریا ! عشقبازی چانه می خواهد
منّت خدا را شاعران رندند و پر چانه

پری خوانی_قطره_ امیرحسین الهیاری

……….. پری خوانی _ و من شر حاسد اذا حسد

سکوتِ پاره ای حضرات دوستان را درباره کتاب “پری خوانی” درک می کنم!
همیشه خار و خسی در برابرند مرا
که چون شکفته شوم خیره بنگرند مرا
من آن تبسّمِ تلخم که ناکسانِ رفیق
دمی به روی مبارک نیاورند مرا !
مرا به عشق چه حاجت مرا به بوسه چه کار؟
بگو به داغ و مصیبت بپرورند مرا
چنین که مِیمَنه شعر است و قلب و مِیسره شعر
ردانِ قافیه میرانِ لشگرند مرا
به شور و جوش و خروشم نگر ، نه آن رودم
که بس به زورَقکی سفله بگذرند مرا !
شبیه شب پره گانند پیشِ جلوۀ تو
تمامِ شب ، پریانی که در بَرَند مرا
تو زنده می کنی از عشق تا بمیرانی
که هم شراب و شرنگت به ساغرند مرا
مرا چه چشم ز مردانِ شوخِ کنعانی است
زنانِ عاشق مصری برادرند مرا !
خوشا که روی به خورشیدِ شهریار آرم
هزار سایه اگر سایۀ سرند مرا

امیرحسین الهیاری_ پری خوانی_ قطره