ساختن دشمن های خیالی !!! و درگیر شدن با آن ها و مرز بستن و سنگر گرفتن و لا جرم دادن پاسخ های دندان شکن !!! ابزاری است قدیمی برای ابراز وجود شاعرکان و البته اقدامی است تبلیغی در جبران آنچه که عقب ماندگی از حقیقت شعر و شاعرانگی نام دارد…
این که به جای این که “سر جایمان” بنشینیم و هر چه بیشتر نوشتن را تمرین کنیم دست به هر کار دیگری بزنیم تا نام کوچکمان را مثلا در چند جا مطرح کرده باشیم ! و گیرم که چند صباحی هم این گونه بگذرد… که چه؟؟
و یا اینکه دار و دسته ای راه بیندازیم که چهار نفر از خودمان کمتر دایم مجیزمان را بگویند و بعد هم به واسطه همین ها مدعی شویم که چرا فلان جایزه جهانی!! را به آثار و کتب ما نداده اند؟!!!! کتاب هایی که در عرض چند روز به چاپ های چندم میرسند و همه چاپ ها هم با استقبال طرفداران _ همان دشمنان_ تمام میشوند!!! پس این ناشر ها از چه مینالند؟؟ غافلند این ناشران بزرگ و صاحب نام ما از این گنجینه ها ی پرفروش! غافلند…!
و حال عمیقا مشتاقم ببینم روزهای دور _ وشاید نه چندان هم دور _ در راه را و ببینم در این زمانه که همه ی شاعرکان صاحب هزار دشمن خونی شده اند و یکی شان سعدی زمانه شده و دیگیری حافظ وقت و آن یکی مولانای دهر ، یعنی هوچی گری بیش از این تا کجا میتواند ادامه دهد؟؟؟
مرسیییی استاد
درود استاد ارجمندم
این روزها هزار تکه میشوم ، فریاد میزنم ، سکوت میکنم ،اما کسی صدایم را…
شاید حرفهایم …
اینروزها کمتر مینویسم دیگر نای نوشتن ندارم.