سر طاقی شیکستست و…
درِ زورخونه بستست و…
دلای مردا خستست و…
دیگه حال کسی خوش نیست …
عمومرشد ته جاده …
تو گود غربت افتاده …
نه میل مونده نه کباده …
نفس هست و نفس کش نیست …
عمو مرشد تو پاشوره … داره پاهاشو میشوره …
مریدش نیست … مرادش نیست …
کلاش افتاده از کله اش … کجا افتاده؟
…. یادش نیست !
عمو مرشد کجان مردات؟……….
همه رفتن به باد عشقی!
سبیلت کو عمو مرشد؟……….
اونم رفته که بیاد عشقی!
سرای سرسری موند و کلاهای گشاد عشقی!
داری میری ؟ علی یارت! غلامم ! زت زیاد عشقی …!!
امیرحسین الهیاری شهریور ۱۳۸۵
سلام استاد…شعر بسیار زیبایی بود…
آقای رضا صادقی این شعر رو به صورت دکلمه تو کنسرت آبادان خوندن….
حسودیم میشه یه این حال خوبت…
علی یارت! غلامم ! زت زیاد عشقی …!!
عالی بود دکتر لحن بیان جملات بسیار زیبا و شنیدنیست
لذت بردم