روزهای آینده….

صدای  ادبیات ، آرام و ملایم و مداوم است. جریان دارد و چشمه است ، جویبار است ، می آید که بسازد ، عمارت کند ، سیل نیست که به کندن بنیانی کمر بسته باشد. این نوع از ادبیات است که هست! که ماندگار است… می ماند… تو بخواهی یا نخواهی!  هوچی های کوچک و بزرگ! را ببینید که چگونه به تکانی آبشان از آسیاب می افتد… این گواهی گفته های من….!

حیدربابای فارسی ، کتاب تازۀ من

بزودی

” ترجمۀ حیدربابای شهریار به شعر فارسی”

 

این اثر، کامل ترین ترجمه از جاودانه حیدربابای استاد شهریار است. در مقدمه ی این کار به تشریح ویژگی های منحصر به فرد حیدربابا پرداخته شده و راز جاودانگی این شعر در ریشه های فولکلور آذربایجان ، بایاتی ها و ادبیات عاشیقی جستجو گردیده است. برای این کار بیش از صد کلید واژه از حیدربابای یک و دو ، در بیش از پانزده هزار بایاتی جستجو و از هر کدام نمونه هایی ذکر گردیده است. در تعلیقات این اثر، بند بند ترجمه ی مذکور، با نُه ترجمه ی موجودِ پیش از این ،مقایسه و نکات لازم تذکر داده شده اند.

  آمدن نام کوچک من در کنار نام بزرگ شهریار جسارتی است  و داغ شرمش تا ابد بر پیشانی من باقی.

کمترین

امیرحسین الهیاری

زاده مهر!!!

“زاده مهر” نام اثر نه چندان تازه ای از کوروش یغمایی است که به تازگی _با اعمال تغییراتی!_ در فضای مجازی عرضه شده. نکته مثبتش گیتاری است که کوروش یغمایی با آن لهجه ی ترکیبی مخصوص به خودش نواخته و همین! مابقی یک شامورتی بازی است… نه! بدتر است! چون ادعایی گران را به دوش آهنگ بیچاره انداخته اند!!!
خط ملودی مضحکی که به آهنگ های کودکستان ها شبیه است، آکورد های نخ نمایی که با استرینگ کیبوردی احتمالا متعلق به چهل سالگی خواننده گرفته شده اند، ترکیب بی تناسب “نرمه نای” با تحریر ساتگین یغمایی در آغاز کار که هیچ به آن نیفزوده و صدای عناصر سازنده ریتم که گویا با چکش و قابلمه اجرا شده اند، میکس کار هم که روی میکسر به دیوار!
آقای یغمایی! این که شما ممنوع الکار هستید به این معنی نیست که درهای استودیو های مملکت را به روی شما بسته اند! و یا نوازندگان مایل نیستند برای شما بزنند! و خیلی چیز های دیگر! فقط درد و دغدغه تان این است که کار را به هر زور و زحمتی هست رایگان تمام کنید که میکنید!!! چه کسی این حق را به شما میدهد که یک کار بنجل و دست دوم را در بوق و کرنا کنید و پشت نام ایران، مشیری و البته نام خودتان پنهانش فرمایید و به عنوان یک کار ملی !!! به خورد ملت دهید و تازه فرا خوان هم بدهید برای اجراهای مختلف خوانندگان دیگر از این کار…؟
بیشتر از پیش نگران حالتان هستم!
همین!

و اما این روزها…

نمی دانم این روز ها چه دردی هست در ذهن که مدام با خود تکرار می کند این دو بیت اخوان ثالث را :

 

حزب “ایران نوین” و “حزب مردم” نامِشان!

پس نیازی هم به سوم حزب و چارم نیست، هست؟!

حزب مردم  نیست والله حزب ایران  نوین!!

حزب ایران نوین  هم  حزب مردم نیست، هست؟؟!